امروز یکی از قصاید غرا و بلند خاقانی را می خواندم وقتی به این بیت زیبای او رسیدم ( نعمتی بهتر از آزادی نیست بر چنین مائده کفران چه کنم ) خیلی خوشحال شدم که خاقانی در قرن ششم چه زیبا در مورد آزادی سخن گفته است و سخن او چقدر مدرن است . این خوشحالی چندان طول نکشید چون وقتی به چند بیت دیگر او رسیدم که در مورد زنان و مادرش -که خاقانی خیلی هم او را دوست داشت - رسیدم پاک ناامید و مایوس شدم .
دولت از خادم و زن چون طلبم
کاملم ، میل به نقصان چه کنم
لیک نیم آدمی( اشاره به مادرش ) آن جاست مرا
چون سپردمش به یزدان چه کنم
از خاقانی ایراد نمی گیرم که فرزند زمان خودش بوده و هفت هشت قرنی با ما فاصله دارد بلکه عملکردافرادی در جهان جدید قابل ایراد است که هنوز هم در مورد مرد و زن مثل خاقانی می اندیشند و این افراد متاسفانه شمارشان بسیار زیاد است .
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0